متوجه شدم کسی دارد به من نزدیک می شود، آهسته برگشتم تا احیانا فرانک با خانم جوان دیگری را ببینم که با من دمخور است، کوهان بود که داشت با ظرف غذایش می آمد پیشم.با این که از حضورش خرسند بودم ولی بی هیچ عکس العملی از او روی برگرداندم و به خوردنم ادامه دادم.بدون اینکه نگران کثیف شدن لباسش باشد درست بغل دست من روی سبزه ها چهار زانو نشست و ظرف غذایش را گذاشت روی پایش، منتظر بودم ببینم روی چه حسابی جمع متناسب با حال و هوایش را رها کرده و آمده پیش معلمی که نمی تواند برای یک بچه مدرسه ای جالب باشد!؟
محصولات مرتبط
عبور از پاییز
500,000 تومان
رخساره
400,000 تومان
امپراطور
500,000 تومان
آجر کج
500,000 تومان
لحظه های بارانی
510,000 تومان
سکوت سرد
620,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
رسم عاشقی
600,000 تومان
سایه سپید
400,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومانposhtkoh.PDF
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید