چشمانم از حیرت بیرون زد،واقعا که پسر بی فکر و نفهمی بود.چطور مقابل این همه چشم که کنجکاوه به ما مانده بود این طور حرف میزد. ای کاش در اون مراسم نبودیم و وجود مهرداد در آن نزدیکی نبود تا با سیلی به او نشان می دادم که حد خود را نگه دارد. به زحمت خونسردیم را حفظ کردم و تنها سرم را در مقابل انتظارش برای جواب، تکان دادم و رو از او برگرداندم. آن قدر عصبی بودم که تحمل دیدن واکنش دخترهای اطرافم را نداشتم.با آمدن پیش خدمتی که شربت سرو می کرد راه فراری از آن جو پیدا کردم...
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 تومانsayesepi.PDF
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید