دیگه صبر نکردم چند قدم فاصله مونو سریع طی کردم و بهش رسیدم و سرمو به سینه گرمش تکیه دادم. چقدر دلم میخواست دستاشو دورم محکم کنه و منو تو بغلش بگیره و نذاره برم این اتفاق جزو غیر ممکن های دنیا بود.مهربونی صداش همون لحظه اول رفت وبی احساس گفت: چی شده؟ اینجا چیکار میکنی؟چرا کلمات هنوز همون کلماتند ولی اینطور با تغییر صدا معنا عوض میکنند؟ چرا ما آدمها میتونیم اینهمه همدیگه رو آزار بدیم و هیچ اتفاقی هم نیفته! چرا من اینقدر دلم میخواد خودمو تو بغلش گم کنم!
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 توماننویسنده
افسانه نادریان
شابک
9786006893082
قطع
رقعی
نوع جلد
نرم
نوبت چاپ
دوم
تعداد صفحات
536
وزن تقریبی
600
سال انتشار
1392
تیراژ
2000
دیدگاه خود را بنویسید