بال های بسته

از {{model.count}}
800,000 تومان
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
تعداد
نوع
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

امشب به اندازه تمام سال های عمرش سرشار از احساس بود . دلش می خواست ، دلش  اشک می خواست دلش مادرش را می خواست و زانوی مهربانش و دستا گرمش را که  نوازش کند.موهایی را که سال هها بود نوازشگری نداشت .در میان این حس عجیب،  وجودش لبریز از انرژی بود. دلش ساعت ها پیاده روی می خواست آن هم تنهایی تا  مرور کند حرف های سانیار را و تصور کند نگاه مهربانش را و ساعت ها بر خود  بلرزدحتی از نگاهی که او می دزدید.دلش تنهایی میخواست با حضور سانیار!دلش  در آن لحظات عجیب عشق می خواست و عاشقی و جوانی کردن را.دلش باران می خواست  با چتری دو نفره تا در حاشیه ی خیابان  و دوشادوش سانیاردر تاریکی شبی که  تنها روشنی آن لامپ های تیر برق های شهرداری است، روی زمین خیس قدم بزند.  دلش گرمای دستان مردانه ی او را می خواست تا دستان زنانه اش در احاطه آن  فشرده شود. همه ی این ها را با هم دلش در آن لحظات حساس می خواست و برای  رسیدن به همه ی این ها بال هایش را باز می کرد تا می توانستپرواز کند اما  وجدانش یادش آورد سال هاست بال هایش بسته است.


محصولات مرتبط

balhaye.PDF
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید

نویسنده
زهرا احسان منش
شابک
9786006893235
نوع جلد
نرم
نوبت چاپ
دوم
سال انتشار
1396
تعداد صفحات
888
وزن تقریبی
900
قطع
رقعی
تیراژ
500

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...