داخل ماشین فکرم همش پی این بود که چه چیزهایی قرار است از دهانش بشنوم. من به او گفته بودم فرار نمی کنم، گفته بودم می مانم پس هرچه می گفت نباید عکس العمل نشان میدادم یا پریشان می شدم، باید مثل خودش گوش میدادم، نباید سوال می پرسیدم، باید می گذاشتم حالا که تصمیم گرفته حرف بزند، هرچه میخواهد بریزد بیرون و خودش را راحت کند. مشخص بود خودش هم خسته و نالان است. آخر مگر یک آدم چقدر می تواند این همه حرف را در دلش نگه دارد؟ آدم باید با یکی حرف بزند. باید خودش را خالی کند. راحت کند. عذابی که میکشد را از جانش بیرون بکشد و خلاص شود.
محصولات مرتبط
عبور از پاییز
500,000 تومان
رخساره
400,000 تومان
شاید وقتی دیگر
350,000 تومان
یک شب و دیگرهیچ
600,000 تومان
امپراطور
500,000 تومان
آبنبات چوبی
400,000 تومان
آجر کج
500,000 تومان
موهایم را بباف
600,000 تومان
لحظه های بارانی
510,000 تومان
سکوت سرد
620,000 تومانbitagh.PDF
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید