- کوهیار؟چشم بسته جواب داد:- هوم؟چهقدر دلم میخواست با کسی درددل کنم، امشب از همیشه بیشتر درد داشتم. میشد با کسی که مسبب تمام دردهایت است درددل کنی؟!شاید اولینش بودم...- چرا نمیپرسی کار مهمم چی بود که اومدم؟حس کردم جا خورد ولی نه چشم باز کرد نه نگاهم کرد و فقط آهسته جواب داد:- عادت ندارم کسی رو مجبور به حرف زدن کنم، گفتی مهم نیست دیگه.دلگیر و دلشکسته مثل خودش آهسته زمزمه کردم:- اما یه عادت خیلی بد داری که آدمو قشنگ لال میکنی.پلک باز کرد ولی نگاهم نکرد و به تاریکی جاده چشم دوخت.در جایم کج و مایل به سمتش نشستم.- اومده بودم کمکم کنی، نیاز دارم یه بزرگتتر راهنماییم کنه.سمتم برگشت و خیرهام شد، از همان خیره شدنهای نرم و آرام ولی بیکلام.- من یه غلطی کردم کوهیار، حالا هر کار میکنم به هر دری میزنم درست نمیشه.اخم ریزی کرد و انگار نگران شود زبان باز کرد:- چی شده؟چطور میگفتم! حتی درددل کردن هم سخت بود با کوهیار!نگاه دزدیدم و این بار من به تاریکه جاده چشم دوختم.- تا حالا شده صد نفر جلو روت قد علم کنن که راهتو پیش نری؟مکث کردم و آب دهانم را فرو خوردم.
محصولات مرتبط
زخم یک خاطره
450,000 تومان
سناتور
400,000 تومان
تو همیشه بودی
800,000 تومان
بارانک
700,000 تومان
هفت سنگ
950,000 تومان
هپروت اقاقیا
350,000 تومان
فلق و غروب همرنگند
988,000 تومان
جاده مه گرفته
500,000 تومان
عروسک جون
500,000 تومان
دیدگاه خود را بنویسید