چشم که باز کردم، انگار جهان مقابلم روی صندلی نشسته بود و با همان نگاه پر مهر تماشایم میکرد. گلولهی سُربی که میان گلویم گیر کرده بود، ذوب شد و تبدیل به قطرههای اشک شد و بیرون ریخت. به آنی صورتم خیس شد. قلبم از نگاه او بیقرار شد و خون با سرعت بالایی به مغزم هجوم برد. همهی سیستم بدنم به هم ریخت. حتی یادش هم همین قدر پررنگ بود.پلک زدم و چند ثانیه چشمانم را روی هم فشردم و دوباره چشم باز کردم، جهان هنوز نشسته بود و انگار خود خودش بود، با همان نگاه مهربان و لبخندی که زیباترین لبخند دنیا بود. زبانم حرکتی نمیکرد. نگاهمان در هم قفل شد. این داغی و اشتیاق خیال نبود. این تپشهای بیقرار خیال نبود. لبهایش از هم باز شد و صدایش خوش به دلم نشست:همهی دنیام تویی، نبینم غمت رو!
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 تومانnarafteh.PDF
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید