نگاهش به پریا بود. سعی میکرد خودش را عقب نکشد! از آیین نمیترسید. از حسِ خودش میترسید. به خودش ایمان نداشت.نگاهِ آیین نزدیک و نزدیکتر میشد و پریا دلهرهاش شدت میگرفت. پاهایش آمادهی فرار بود. دستِ آیین بالا آمد. شاید به هوای گرفتنِ بازوی پریا، چشمهایشان آنقدر نزدیک میشد که پریا بیاراده پلکهایش روی هم افتاد. احساس میکرد از همان لحظه که اتفاقی نیفتاده، خودش را باخته است ... به آیین عرفانی، به زورگوی مطلقِ زندگیاش، خودش را، احساساتش را باخته است!
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 تومانبرای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
نویسنده
مهسا حسینی(مهرسا)
شابک
9786006893716
قطع
رقعی
نوبت چاپ
پنجم
تیراژ
250
سال انتشار
1399
نوع جلد
نرم
تعداد صفحات
1450
وزن تقریبی
1600
دیدگاه خود را بنویسید