سعی کرد به لرزش زانوانش مسلط شود اما ناتوان بود. کیهان سرسره را دور زد و رزا مبهوت از پشت به او که نرده ها را محکم گرفته بود و از پله ها بالا می رفت؛ زل زد. پاهایش تحمل وزنش را نداشت. در دو قدمی کیهان بود؛ همان پسری که در تمام این سال ها فکر چگونه بزرگ شدنش، اندیشیدن به هر چیز دیگر را از او گرفته بود. کی روی سینه غلت خورد، کی چهار دست و پا راه رفت،کی دندان در آورد و کی کلمه ی مامان را هجی کرد؟حتی نگذاشتند یک ثانیه، فقط یک ثانیه او را ببیند.کیهان را در یک روزگی و اوج ناتوانی بی آنکه از وجودش به او تزریق کند؛ از او گرفتند و حال پسرش بی کمک کسی از نرده های آهنی سرسره بالا می رفت. رزا فرار کرده بود؛ از خانواده ای که دیگر حاضر نبودند او را ببینند، از فرمان و از همه ی دنیا.
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 تومانبرای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید