تنم را کج کردم و با چشمدوختن به در نیمه باز اتاق که سایهی مامان از کنارش عبور کرد، سر روی تخت گذاشتم، برایم مهم نبود خواب است یا بیدار، فقط دلم میخواست دوباره و صدباره صدایم بزند. صدایم درد شد، زخم شد؛ غم شد:- نمیخوای حرف بزنی؟ عادل به شونههای کی بازم تکیه کنم؟کاسهی خالی چشمهایش پر شد و پاچهی شلوارم را محکم در مُشت فشردم.-امروز دیدمش، اون همه تو سرم زدی که فراموشش نکن تا خوب شی ولی گفتم فراموشش نکنم، خفه میشم.سر از روی تخت برداشتم، نگاهش تا گونه های برق افتاده از اشکهای سرازیرم، کشیده شد. بیشتر لبم لرزید و چانهام جمعتر شد:-فراموشش نکردم ولی بازم دارم خفه میشم عادل.
محصولات مرتبط
قمصور
1,500,000 تومان
حوالی هیچستان
546,000 تومان
هم نفس
500,000 تومان
مستانه
500,000 تومان
نیمکت شب
500,000 تومان
قلبم برای تو
500,000 تومان
رویای با تو بودن
400,000 تومان
عبور از پاییز
500,000 تومان
چند سطر زندگی...
500,000 تومان
بهار در حسرت
800,000 تومانبرای مطالعه بخشی از کتاب فایل بالا را دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید